مقبره ی رویای رز سرخ...
فنجان فراموشی را سر می کشم,گذشته را به باد,می سپارم ,بادبادکهای خیال را,پر و بالی میدهم,ورویای فردا را به دوش می کشم...!
درباره وبلاگ


آسمان را گفتم : می توانی آیا بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه روح مادر گردی ؟ صاحب رفعت دیگر گردی ؟ گفت نی نی هرگز ... من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم ... … خاک را پرسیدم : می توانی آیا دل مادر گردی ؟ آسمانی شوی و خرمن اختر گردی ؟ گفت نی نی هرگز ... من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم ...

پيوندها
غرفه ی نقاشی ویترای
ارژنگ
برگی در باد
وبلاگ رسمی محمد علیزاده
تبسم
طایفه ی ماه عسلی ها
دل باخته
وبلاگ طرفداران سردار سهراب زاده خواننده ی پاپ
دنیای مطالب طلایی
کعبه ی عشق
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رویای رز سرخ و آدرس rosesorkh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 63
بازدید ماه : 161
بازدید کل : 66369
تعداد مطالب : 78
تعداد نظرات : 61
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


سوسا تم

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

کد متحرک کردن عنوان وب



ساعت فلش

نويسندگان
زهرا

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:, :: 19:22 :: نويسنده : زهرا

 

 

  در هجوم سکوتی سرد ...

 

   اندوهی

 

   تمام تنهایی ام را هاشور می زند ...  

و ذهنم  

دفن می گردد !  

زیر آوار خاطراتی که فرو می ریزد 

 

از نم اشک ...
 
 
 
یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, :: 17:38 :: نويسنده : زهرا

 

    دلم که می‌گیرد می‌بینم حق با آسمان است که می‌گرید، ناله می‌کند و 

می‌غرد و می‌سوزد. خوشا به حالش. چقدر دوست داشتنی و زیبا احساس خود را

می‌گوید و گاهی صاف و زلال چون آینه و آن گوشه‌اش یک خورشید مهربان 

یا یک ماه قشنگ که گرما و نورشان هم صداقت دارد 

و زمانی هم سیاه و ابری و دم کرده و عصبانی و بغضی 

که گویی هرگز باز نخواهد شد و از پس این همه سیاهی 

 و نه ماه دیده می شود و نه خورشید و ناگهان هق هق گریه آسمان و ریزش باران. 

 چقدر این صدا برایم آشناست. صدای هق‌هق گریه آسمان را می‌گویم،  

صدای بارش باران را. بارها آن  را از اعماق وجودم شنیده‌ام.  

  صدایی است که رنگ تنهایی دارد، بوی فراق و درد دوری. 

 گوش کن! دوباره در دور دست‌ها آسمان نالید. شاید در جایی دیگر

از این شب تاریک بی ستاره،  دلشکسته‌ای غریب تر از من به آسمان چشم دوخته 

  و باران با او هم‌آوا شده و هم‌قدم اشک‌هایش شده است.

 حق با آسمان است. باید گریست. باید بارید. باید فریاد برآورد. باید بغض را شکست. 

  باید  چون صاعقه سوخت و بر زمین خورد. 

  حق با آسمان است.... 
 
 
 
 
شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, :: 19:24 :: نويسنده : زهرا

 

 

 

چشمهايم غمگين است ...  

 
   اما ...
 
 
  
 
   هنوز به اميد ديدارت مي درخشد ...
 
 
 
   حتي در شب ...
 
 
 
 
   مانند ستاره هاي خدا ...!
 
 
 
 
   چشمهايم تاريک است ...
 
 
 
 
   اما ...
 
 
 
 
  هنوز مي بيند ...
 
 
 
 
   چشمهايم بارانيست ...
 
  
 
   اما ... 

 

   آنها را به بال پروانه اي سپردم که ...

 

  
 
   نميدانم ...
 
 
 
   شايد از ديار تو عبور کند ...
 

 

 

 
 
 
 
 
 
شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, :: 18:57 :: نويسنده : زهرا

 


برایت از چه بنویسم؟
 
از واژه های تکراری که به سبکی بال پروانه ها دهان به دهان می چرخند یا از حرف های آبی که در ازدحام
 
کوچه های شلوغ تنها مانده اند؟
 
از کودکی فراموش شده در وجود آدم ها یا از بهانه های زنگ زده ای که حتی ارزش نوشتن هم ندارد؟
 
این روزها واژه ها هم راه خانه هایشان را گم کرده اند و من برای پیدا کردن دریایی از معانی زیبا
 
می خواهم...
 
می خواهم روی تمام قلب ها پررنگ بنویسم:*خدا*