|
جمعه 23 تير 1391برچسب:, :: 19:35 :: نويسنده : زهرا
و تورا رسم می کنم نه با پرگار که با ابعاد ذهنم، کنج هایت را می کشم گوشه هایی که فقط مخصوص توست حتی به قلم نیازی ندارم، سرانگشتم را در مسیر باد می کشم و تو متولد می شوی در باد هنوز اما اسمی نداری می گویند برای هرکس به قدر اعتقادش به بزرگیت متولد خواهی شد حالا به ابعادت فکر می کنم و بُعدی برایت نمی یابم پس در نزد من بیکرانی و بی اسم بی اندازه به تو خودخواهم و بی اندازه به من مهربانی اینرا از بخشش های مکررت فهمیدم و وقتی تو اینگونه در برابر حماقت هایم سکوت می کنی وباز مرا می بخشی؛ چرا من اینگونه نباشم در حقِ غیر تو؟ می نشینم, مخالف جهت باد یا موافق فرقی نمی کند؛ چرا که تو همیشه به من وزیده ای حتی در سیاهی ام, پس خودم را در سپیدی ات محو خواهم کرد آنگاه خاکستری خواهیم شد و من با خود زمزمه می کنم: جز خاکستری در دستان باد نیستم, آسمان رحمتت هماره آبی باد
نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |